اشاره: با آمدن مباحث علوم اسلامی به میان مردم و مطرح شدن این مسائل در میان آن‌ها سؤالات و پرسش‌هایی را با خود به سطح جامعه کشانده است و برای عده‌ای شبهاتی را مطرح ساخته و جنگ و جدل‌هایی را آفریده است، آن چه در پی می‌آید، مجموعه‌ای از پاسخ‌هایی است که در زمینه‌ی مسائل اصول فقه مطرح گردیده و استاد و دانشمند بزرگوار ملا محمد عزیزی مشهور به ملا محمد برده‌ره‌شی به‌طور خلاصه بدان‌ها پاسخ داده شده است، امید می‌رود که همگان را سود رساند و باعث رفع ابهامات و اشکالات در این زمینه گردد. استاد بزرگوار اهل سهرستان بانه‌ی کردستان بوده و سال‌های سال است در مدارس علوم دینی سنتی مشغول تربیت طلبه‌های علوم دینی است و افراد زیادی زیر نظر او پرورده شده و از ایشان اجازه‌ی تدریس و افتا دریافت نموده‌اند.
سؤال: چرا در میان مسلمانان اختلافات فقهی وجود دارد؟
سلام به شما خواننده‌ی عزیز: خدا کند بهتر و بیشتر عاشق حقیقت شوی و بتوانی از علم و معرفت بهره‌ بری. و اینک چند مطلب بطور اختصار! خدا کند که راه‌گشای مسائلی شود که شما طالب آنی.
1. تنها در میان علمای اسلامی اختلاف نیست، تمام دانشمندان در گذشته و حال نتوانسته‌اند و نمی‌توانند در تمام افکار و نظریه‌های خود هماهنگی کامل داشته باشند. این یک حقیقت است پس نباید نگران شد.
2. بر من و امثال ما لازم است برای درک حقیقت جستجو کنیم، ولی در همه‌ی احوال دقت کنیم به تعصب و افراط و تفریط خود را سرگرم نکنیم.
3. ما مجتهد نیستیم، یعنی به درجه‌ای نرسیده‌ایم، که به خودی خود تمام مسائل دینی را از قرآن و حدیث دریابیم، که این کار باید طبق موازین علم اصول انجام گردد و شرایطی دارد که در ما محقق نیست!؟
4. پس لازم است درجات و شرایط آن‌ها را مجتهدین را بدانیم تا به صفات مجتهدین متصف شویم یا بکوشیم تا به آن‌ها برسیم و اگر رسیدیم وظیفه‌ی خود را بفهمیم.
5. مجتهدان3 درجه‌اند که به شیوه‌ای بسیار ساده بیان می‌کنیم:
الف‌ـ مجتهد مطلق: کسی است که بتواند مستقیماً از قرآن و حدیث استفاده کند و استنباط احکام از آن‌ها بنماید، که علم کامل به تمامی آیات احکام داشته باشد و همه‌ی احادیث احکام را بررسی کند و بتواند در صورت تعارض بین آیات و احادیث، طبق موازین علم اصول، تعارض را رفع کند. این را مجتهد مطلق می‌گویند، مانند امام شافعی(علیه‌الرحمة).
ب‌ـ مجتهد فی‌المذهب: کسی است که بتواند بر شیوه‌ی استنباط امامش احکامی که ناگفته مانده بیان کند و بتواند دلایل گفتارهایش را ملاک کار خود قرار دهد، مانند «مزنی» شاگرد امام شافعی(علیهما الرحمة).
ج‌ـ مجتهد فی‌الفتوی: کسی است که بتواند در صورت تناقض، یکی از گفتارهای امامش را بر دیگری ترجیح دهد. مانند امام نووی(علیه الرحمة).
6. مسلمان‌ها یا بطور کلی مجتهدند یا عامی. مجتهدین نیز یا مجتهد مطلق‌اند یا فی‌المذهب و یا فی‌الفتوی. وظیفه‌ی هر یک از مجتهدان در مرتبه‌ی خود معلوم است، و باید در آن کوشا باشند و تقلید نکنند، چرا که تقلید بر آن‌ها حرام است. عامی نیز یا با سواد است یعنی می‌تواند از نوشتارها استفاده کند. پس باید در مورد دلایل شرعی دین کوشا باشد و به اندازه‌ی درک و فهمش جستجو کند تا بتواند از روی دلایل عقلی و نقلی از تقلید کورکورانه رها شود، و تقلید کورکورانه بر او نیز حرام است. یا بی‌سواد است و نمی‌تواند از دلایل بهره بگیرد. چنین شخصی باید به عالمی که مورد اطمینان باشد مراجعه کند و تا حد امکان از عالم دلیل بخواهد، با اینکه مجمل باشد.
7. آنچه هر فرد مکلفی به آن محتاج است و باید آن را پی‌گیری کند دو چیز است اول اصول دین دوم اسلام یا فروع دین. پس کسی که مجتهد باشد باید خود آن‌ها را از قرآن و سنت و یا راه و روش مجتهد مطلق استنباط کند و اگر مجتهد نبود باید تقلید کند. یعنی از عالمی که مجتهد است پیروی نماید.
سؤال: آیا تقلید در اصول و فروع جایز است؟ خیر در این باره تفصیلی است!.
گفتیم برای مجتهد یعنی کسی که در همه مسائل یا بعضی مسائل به درجه‌ی اجتهاد رسید تقلید حرام است ولی برای غیر آن‌ها تقلید در بعضی مسائل جایز بلکه واجب است یعنی باید از عالمی که به درجه اجتهاد رسیده باشد یا مورد اطمینان باشد مسائل را باد بگیرد و تا حد امکان دلیلش را بپرسد و ارزیابی کند.
تقلید یعنی پیروی کردن از قول شخص مورد اطمینان با این‌که دلیل قولش را ندانیم به شرط این‌که به درجه‌ی اجتهاد رسیده باشد و عالمان طراز اول او را قبول داشته و اقوالش مدون باشد، مانند: أئمه‌ی اربعه، ابن حجر، امام نووی، امام غزالی و ابن تیمیه که این‌ها به طور یقین دارای صفات مجتهد بوده‌اند و باید از نوشته‌های ایشان که خود در حال حیات نیستند استفاده کنیم و قول منصوص واضح آن‌ها را در نظر بگیریم و اگر خدا کرد و مجتهدی در دست‌رس سراغ داشتیم که در حال حیات بود، پیروی از او هم جایز بلکه اولی‌تر است.
تقلید در اصول دین جایز نیست، چون دلایل این‌ها عقلی هستند و هر کس می‌تواند فکر کند و به نتیجه برسد.
تقلید در فروع برای کسی که مجتهد نباشد جایز بلکه واجب است، یعنی باید از کسی که به درجه‌ی اجتهاد رسیده باشد یا از کسی که مورد اطمینان باشد مسائل فروعی را یاد گرفت و بکار انداخت نه این که خودش نتواند از قرآن و حدیث استفاده کند و به این دلیل از فرمان خدا سرپیچی نماید.
تقلید در فروع چون محتاج به دلایل تفصیلی هستند از آیات و احادیث، و محتاج هستیم در استنباط آن‌ها از دلایل و برای همه کس میسر نیست اجتهاد کند، جایز است وگرنه مسائل تعطیل می‌شوند و سردرگمی روی می‌دهد.
مسائل فروعی یعنی غیر اصول دو قسمند: تعبدی که همه عبادات را در بر می‌گیرد و کسی از خود حق ندارد نظر بدهد، مانند تعداد رکعات نماز و کیفیت رکعات آن، که باید طبق دستور شارع خوانده شود و اختلافی که هست در وجود حدیث و یا در صفت او است که آیا قوی است یا ضعیف. و قسمتی دیگر تعبدی نیستند یعنی می‌توان در کیفیت آن دخالت کرد در صورتی که نصی از شارع در آن نباشد.گرنه باید تابع آن نص گردید. مثلاً ربا هر چهار شیوه‌اش حرام است و اجتهاد در کیفیت آن دخالت ندارد و معامله حلال است و می‌توان بر حسب زمان و مکان و اشخاص در کیفیت آن اجتهاد کرد وگرنه معاملات در دنیای امروز راکد می‌ماند.
امثال ما که مجتهد نیستیم باید مقلد مجتهد دارای شرایط باشیم و وقتی که تقلید بر عالمی کردیم و آن را برگزیدیم از اجتهادات او سرپیچی نکنیم مگر در صورت ضرورت مثلاً ما در انکاح و تزویج مانند سایر احکام دیگر، پیرو امام شافعی(رض) هستیم. پس باید ولی و شاهد عادل باشند آن وقت می‌توانیم انکاح نماییم و قبولش کنیم ولی در عصر ما که این شرایط نیست باید چکار کرد باید در این مسأله پیرو کسانی شد که آن شرایط را در نظر نمی‌گیرند، و این در حالت ضرورت است مگر وقتی که ثابت شود مجتهد مورد نظر ما در مسأله‌ای به خطا رفته است آن موقع به اجتهاد مجتهد دیگری که فرموده‌اش مورد قبول دانشمندان واقعی قرار گرفته باید عمل نمود، نه این‌که خودسرانه و بدون دلیل واقعی دیگران را مورد هجوم قرار دهیم که این گناه کبیره است.
رد و قبول قول مجتهد باید بر طبق موازین و اصول و برابر مقررات آن باشد و کسی می‌تواند این کار را بکند که واقعاً عالم و دارای شرایط اجتهاد باشد با این‌که تنها در آن مسئله بتواند اجتهاد کند. ناگفته نماند کسانی که فتوی بر صحت و سقم قول مجتهد می‌دهند و یا خود را ذی‌حق بر استنباط مسائل از قرآن و حدیث می‌دانند واقعاً کم علم و از فلسفه و روح اسلام بی‌خبرند و مخصوصاً بر علم اصول کمترین اطلاعی ندارند و تابع هوا و هوس و غرور و خود محوری‌اند، آن‌ها گمراهند و موجب گمراهی نیز می‌شوند!!
حضرت شافعی(رض) که فرموده است: اگر فتوایی دادم و مخالف حدیث صحیح بود به آن عمل نکنید فرمایشش درست و از کمال تقوایش سرچشمه می‌گیرد ولی آیا خودسرانه یا این‌که بایستی دقت کنیم آیا دلیل او چه بوده، قرآن یا حدیثی دیگر و آیا بین آن‌ها تعارض است و چگونه باید رفع تعارض کنیم و یا یکی را ترجیح دهیم. پس آن حدیث متفق‌علیه باشد یا غیر آن تفاوت نمی‌کند مادام که از احادیث معتبر باشد.
هر مجتهد که دارای شرایط اجتهاد باشد، درست است پیرو او باشیم با این‌که یکی از ائمه‌ی اربعه نباشد ولی باید در گزینش از صاحبان علم و معرفت استفاده کرد مبادا در انتخاب اشتباه کنیم و اگر انتخاب کردیم چنانچه گفتیم باید به قول او عمل کنیم مگر در مواقع ضروری چنان‌که گفتیم.
تلفیق در یک مسأله‌ی مخصوص مانند وضو درست نیست، پس نباید ما که شافعی مذهب هستیم یعنی اجتهاد او را پسند کرده‌ایم و پیرو آنیم که وضویمان بر طبق فتوای اواست به فتوای امام ابوحنیفه(رض) وقتی که بدون حائل به بدن یک زن غیر محارم دست زدیم، نماز بخوانیم و اگر این کار را بکنیم هرج و مرج در اعمال پیدا شده و بدون دلیل موجه تغییر عقیده داده‌ایم چون در نظر ما تمامی فتاوای حضرت شافعی(رض) درست است و نباید بدون دلیل موجه از آن سرپیچی کرد.
20ـ تتبع رخص به معنای این که در هر مذهب و هر حکمی کدام سهل‌تر است آن را برگزینیم، قطعاً درست نیست. مؤمن واقعی باید تابع حق یعنی آن‌چه شریعت روا بدارد خواه سهل باشد یا سخت، نه این که به دل‌خواه خود و این که پیغمبر(ص) فرموده‌ است: «بعث بالمله السمحا،» معنیش این نیست آن‌چه سهل باشد آن را بپذیریم معنیش این است که آن عملی که در خور توان و مطابق سرشت است به آن مبعوث شده است، از قبیل نماز، روزه و معاملات و نکاح و استفاده کردن از پاکی‌ها. دیگر رهبانیت و ترک اغراض نفسانی به شیوه‌ی مسیحیت در اسلام نیست و نباید در چیزی که موجب ناراحتی است سخت‌گیری کرد و کسانی که برخلاف آن زندگی کرده‌اند و فتوی داده‌اند، در این دین ممنوع است.
21ـ بی‌گمان تنوع استنباط عقاید و احکام فرعی از طرف دانشمندان اسلامی و پیروان آن‌ها به زیان مسلمانان و عقاید آن‌ها است و این پدیده از زمان تابعین شروع شده و حالا مشکلاتی را به بار آورده است، که رسول اکرم(ص) خود به آن خبر داده و مسلمین را از تفرقه و جدایی طلبی بر حذر داشته و کسانی را مصیب دانسته که با جماعت مسلمین و پیرو سنت او باشند و خداوند متعال چاره‌ی این موضوع را در کتاب مجیدش ارائه فرموده: فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ النساء/59 الحمدلله قرآن و حدیث صحیح در دسترس است و هر کسی که دارای شرایط اجتهاد باشد می‌تواند پیرو آن‌ها بوده و به حق برسد و کسانی که بر این عمل نموده در میان فرق اسلامی به عنوان اهل سنت و جماعت مشهور و از اهل بدعت جدا هستند.
به ویژه برای این موضوع باید به شیوه‌ی عمل‌کرد بازگشت. اصحاب پیامبر و مجتهدین و پیشوایان پیشین -سلف صالح- که این‌ها شاگردان و امین پیامبر(ص) و اسلامند و پیشوایان سلف تابع و تابعین آن‌ها هستند که به اتفاق مسلمانان برحق بوده و سخن ایشان جای اعتماد و قابل تقدیر است و با روح اسلام هماهنگ و اگر خطائی باشد عمدی نیست و اجتهاد یکی خلأ را پر کرده است.
مجتهدین امروزی نمی‌توانند چیزی را برخلاف تمام نظریه‌های ایشان استنباط کنند تنها می‌توانند رأیی بر رأی دیگر ترجیح دهند و یا در روی دادی که در زمان ایشان نبوده است اجتهاد نمایند.
22ـ درباره اهل بدع-کسانی که از حیث عقیده و عمل بدون کتاب و سنت عمل می‌نمایند- دو نظریه موجود است: نظریه‌ی اول این‌که نباید به هیچ وجه به عقیده و عمل راه داد که کسی بدون اذن شارع راهی را انتخاب نماید، و کسانی دیگر می‌گویند بدعت انواعی دارد و اگر مایه‌ی گمراهی و کفر نباشد اشکالی ندارد و حتی احکام پنج‌گانه را حرام و غیره را در آن راه می‌دهند، ولی عقیده‌ی دوم مخالف فرموده‌ی پیغمبر(ص) است: «کل بدعه الضلاله» هر چه بدعت باشد گمراهی است، متأسفانه بیشتر بدعت‌ها بخصوص بدعت تکفیر از طرف دشمنان بوده و بدون آگاهی مسلمانان دلسوز هم به آن پیوسته‌اند.
23ـ فرموده‌ی پیغمبر(ص) که فرمود: «حلال و حرام آشکار است و در بین این دو متشابهات که باید از متشابهات خودداری نمود» مانند یک قانون بایستی بدان عمل نمود زیرا آنچه حلال است و در آن شبهه‌ای نیست باید انجام داد و آنچه حرام است باید از آن پرهیز نمود و هر عقیده و عملی که گنجایش درستی و نادرستی داشت و برای شخص مکلف تشخیص نگردید باید از آن خوداری کرد تا حکمش برای انسان روشن می‌شود مبادا عقیده‌ای داشت که خدا به آن راضی نباشد و یا کاری کرد که حرام باشد.
حلال آشکار مانند بیع و معامله‌ای که به رضایت طرفین بوده و فریب و دروغی در کار نباشد. حرام آشکار مانند (ربا) که به زیان ربا دهنده است و رباخوار قطعاً به نفعش است و امور متشابه به هر دو مانند حیله‌ی ربا که ظاهراً بیع است و بایستی حلال باشد ولی در واقع با ربای آشکار تفاوتی ندارد ولی این بی‌تفاوتی برای همه روشن نیست و بایستی در آن تحقیق کرد.
آشکار و ناآشکار و مشابه آن دو، در عقیده‌ مانند خدا را یکی دانستن. آشکار است که همه‌ی ادیان برای تثبیت آن آمده‌اند، سجده بردن برای بت‌ها آشکارا شرک است و استغاثه و پناه بردن به مردگان در بین این دو قرار دارد و برای هر کس حکمش روشن نیست، چون آن‌هایی که جایزش می‌دانند می‌گویند اولیاء خدا مقربند و از خدا می‌خواهند آرزوی ما را برآورده شود نه این که بگوییم خود آن‌ها می‌توانند کاری انجام دهند.
24ـ در نتیجه ما که به درجه‌ی اجتهاد نرسیده‌ایم و از دانش اصول فقه بی‌بهره یا کم بهره‌ایم و در منطقه‌ای زندگی می‌کنیم که علمایان و دانشمندانش حضرت شافعی(رض) را قبول و در فروع پیرو او هستند و در اصول دین شیخ اشعری را قبول دارند و بحمدالله کتاب‌های ارزشمندی در دست داریم که از علما و مجتهدان اهل سنت و جماعت و پیروان آنند و بزرگوار هستند، مصلحت دینی ما ایجاب می‌کند از کتاب‌ها و اجتهادات ایشان استفاده کنیم و تا دلیلی آشکار بر یکی از فرموده‌های آن‌ها نداشته باشیم تردیدی به دل راه ندهیم و از اقوالی که آن‌ها را اصح دانسته تجاوز نکنیم، مگر این که بطور یقین به هر جهتی برای ما روشن شود که آن قول اصح برای ما کاربردی ندارد، مانند ولی و شاهد عادل –که گذشت- یا عقیده‌ای از آن‌ها است و مخالف نص قرآنی و حدیث و یا روح اسلام. و اگر موضوعی پیش‌آمد که در زمان امامان و دانشمندان گذشته نبوده و ایشان درباره‌ی آن موضوع چیزی نگفته‌اند: مانند سینما و تلویزیون که آیا استفاده از آن حلال است یا حرام بحمدالله علما و دانشمندانی داریم که آن‌گونه مشکلات را حل کرده و درباره‌ی آن فتوی دهند مانند ماموستا عبدالکریم مدرس، یوسف قرضاوی و امثال آن‌ها پس لازم نیست ما از گلیم خود پا را فراتر نهیم و مشکلاتی را درست کنیم بلکه باید به دانشمندان ذی‌صلاح مراجعه نموده و مشکلاتمان به عون خدا حل شود.
25ـ در پایان لازم به یادآوری است، که امروزه پراکنده گویی‌هایی هست از جانب کسانی که واقعاً خود محور، مجهول و مغرورند، نظریاتی را قبول و فتواهایی را می‌دهند که موجب تشکیک خود و دیگرانند و این فرموده‌ی سعدی را به یاد می‌آورد:
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی!
کین ره که تو می‌روی به ترکستان است!
26ـ و آنچه دیده یا شنیده‌ای که تقلید حرام است؟ همان تقلید کورکورانه است و برای کسانی که امکان درک مطالب از قرآن و حدیث دارند با ملاحظه‌ی قوانین اصول و ما هر چند مجتهد نیستیم ولی از علمایان طلب دلیل می‌کنیم و حتی بی‌سوادان هم اگر عالمی چیزی بفرماید و مطابق آن عقیده و عمل نباشد که او شنیده است دلیل می‌خواهند انکار می‌کند و از این و آن می‌پرسد تا به نتیجه برسد.
پس این را به یاد داشته باش که عالمان ما از حضرت شافعی(رض) گرفته تا عالمان امروزی هرگز نگفته‌اند و نخواهند گفت «دگم» باش و دلیل نخواه! و شعر زیر در نظر علما کاملاً مردود است:
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها

سؤال: آیا راه وحدت امت اسلامی وجود ندارد؟
پاسخ: هم‌چنان‌که اشاره کردیم اختلافات در عصر تابعین -علیهم‌الرحمة - بوجود آمده است. اما علی‌رغم طبیعی بودن این اختلافات، هرگاه خداوند به واسطه الطاف خودش، زمامداری مسلمین را به دست صاحبان شایسته‌ی آن سپردند، امارت مسلمین می‌تواند علمای جامعه‌ی اسلامی را دور هم جمع کند و آن‌ها با مشورت با هم‌دیگر یک رأی فقهی را صادر نمایند. در آن صورت از جانب تمام امت اسلامی حتی مجتهدان پیروی و اطاعت آن واجب و از تفرق و اختلاف باید دوری جست. به امید آن روز. ولی تا به آن دوره از حیات امت اسلامی نرسیم باید از یکی از مجتهدان مشهور تبعیت به عمل آورد اگرچه کسی غیر از ائمه‌ی اربعه بوده یا در عصر حاضر حی و حاضر باشد.

حمد برای خدا. والسلام علینا و علی عبادالله الصالحین
محمد عزیزی برده‌رشی- 1/7/1383